تاريخچه مسجد مقدس جمکران چيست؟

تاريخچه مسجد مقدس جمکران چيست؟

http://media.jamnews.ir/EditorMedia/1/1395/03/01/__20130506_1905517823.jpg

تاريخچه مسجد مقدس جمکران چيست؟

پاسخ: شيخ حسن بن مثله جمکرانى گويد: من شب سه شنبه، هفدهم ماه مبارک رمضان سال 393 هجرى قمرى در خانه خود خوابيده بودم که ناگاه جماعتى از مردم به در خانه من آمدند ومرا از خواب بيدار کردند وگفتند برخيز وطلب امام مهدى (عجل الله فرجه) را اجابت کن، که تو را مى خواند. آنها مرا به محلى که اکنون مسجد است آوردند. وقتى که خوب نگاه کردم، تختى ديدم که فرشى نيکو بر آن گسترده شده، وجوانى سى ساله بر آن تخت، تکيه بر بالش کرده وپيرى هم پيش او نشسته است، آن پير حضرت خضر (عليه السلام) بود. پس آن پير مرا بنشاند.

حضرت مهدى (عجل الله فرجه) مرا به نام خود خواند وفرمود: برو به حسن مسلم، که در اين زمين کشاورزى مى کرد، بگو که اين زمين شريفى است. وحق تعالى آن را از زمينهاى ديگر برگزيده است وديگر نبايد در آن کشاورزى کنند.

حسن بن مثله عرض کرد: اى مولا وسرورم، لازم است که من دليل ونشانه اى داشته باشم تا مردم حرف مرا قبول کنند. حضرت فرمود: نه: تو برو وآن رسالت را انجام ده، ما خودمان نشانه هايى براى آن قرار مى دهيم. پيش سيد ابو الحسن برو وبه او بگو حسن مسلم را احضار کند، وسود چند ساله را که از زمين به دست آورده است وصول کند وبا آن پول مسجد را بنا کند... حسن بن مثله مى گويد: چون مقدارى راه رفتم، دوباره مرا بازخواند وفرمودند: بزى در گله جعفر کاشانى است، آن را خريدارى کن وبدين وضع بياور، آن را بکش وبر بيماران انفاق کن، هر بيمارى ومريضى که از گوشت آن بخورد، حق تعالى او را شفا دهد. وى گويد: من سپس به خانه بازگشتم وتمام شب را در انديشه بودم، تا اينکه نماز صبح خوانده به سراغ (على منذر) رفتم وماجراى شب گذشته را براى او نقل کردم وبا او به همان موضع شب گذشته رفتم.

وقتى که رسيديم، زنجيرهايى را ديديم که طبق فرموده امام (عليه السلام) حدود بناى مسجد را نشان مى داد؛ سپس به قم، نزد سيد ابو الحسن رضا رفتيم، وچون به خانه او رسيديم، خادمان او گفتند که او بعد از سحر در انتظار شماست وتو از جمکران هستى. به او گفتم: آرى، پس به درون خانه رفتم، سيد مرا گرامى داشت وبسيار احترام نمود وبه من گفت:

اى حسن بن مثله، من در خواب بودم که شخصى خطاب به من فرمود: حسن به مثله نامى، از جمکران پيش تو مى آيد، هرچه گويد تصديق کن وبه سخنش اعتماد کن که سخن او سخن ماست. از هنگام بيدار شدن تا اين ساعت منتظر تو بودم. حسن ماجراى شب گذشته را تعريف نمود.

سيد بلافاصله فرمود تا اسب ها را زين نهادند وبيرون آورده وسوار شدند. وقتى به نزديک روستاى جمکران رسيدند، گله جعفر کاشانى را ديدند. حسن بن مثله به ميان گله رفت وآن بز، که از پس همه گوسفندان مى آمد، پيش حسن دويد، جعفر سوگند ياد کرد اين بز در گله من نبوده وتاکنون آن را نديده بودم. به هر حال آن بز را به مسجد آورده وذبح نمودند، وچون بيمارى از گوشت آن مى خورد، با عنايت خداوند تبارک وتعالى والطاف حضرت بقيه الله (عجل الله فرجه) شفا مى يافت.

حسن مسلم را احضار کرده ومنافع زمين را از او گرفتند، ومسجد جمکران را با چوب وديوار پوشانيدند. سيد زنجيرها وميخها را با خود به قم برد ودر خانه اش گذاشت. هر بيمار ودردمندى که خود را بدان زنجير مى ماليد، خداوند تعالى وى را شفاى عاجل عنايت مى فرمود. ولى پس از فوت سيد ابو الحسن، آن زنجيرها پنهان گشته وديگر کسى آنها را نديد. (1)

مسجد شريف جمکران يا (صاحب الزمان (عليه السلام)) در شش کيلومترى شهر مقدس قم واقع شده وهمواره پذيراى مشتاقان وشيفتگان حضرتش از نقاط مختلف ايران وجهان مى باشد.

پي نوشته ها :

(1) الزام الناصب، شيخ على يزدى حائرى، ج 2، ص 58.





:: برچسب‌ها: ظهور , مهدویت , منجی , آخرالزمان , منتظران مهدی , مهدی موعو , نور تولی،تاريخچه مسجد مقدس جمکران چيست؟،مسجد مقدس جمکران،مسجد جمکران،تاریخچه مسجد جمکران، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : دو شنبه 31 خرداد 1395
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: